جدول جو
جدول جو

معنی باج ستانی - جستجوی لغت در جدول جو

باج ستانی
اخاذی، باجگیری، تلکه، رشوه ستانی، رشوه گیری
متضاد: باج دهی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باستانی
تصویر باستانی
قدیمی، دیرینه، تاریخی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جان ستانی
تصویر جان ستانی
عمل آنکه جان کسی را می گیرد، جان ستاندن، کشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باج ستان
تصویر باج ستان
باج گیر، باج گیرنده
فرهنگ فارسی عمید
(اَ بَ)
گیرندۀ تاج از شاهان. سلب کننده تاج و تخت، پادشاه پیروز. شاه فاتح. غالب ، شاهنشاه. پادشاه بزرگ:
خسرو اقلیم بخش، تاج ستان ملوک
رستم خورشیدرخش، مالک جان ملوک.
خاقانی.
اقلیم بخش و تاج ستان ملوک عصر
شاهی که عید عصر ملوک است مخبرش.
خاقانی.
گرچه به شمشیر صلابت پذیر
تاج ستان آمدی و تخت گیر.
نظامی
لغت نامه دهخدا
باستانی. قدیم. کهنه. و این صورت را بیرونی در التفهیم بیشتر در مورد ایرانیان قدیم فرموده است. (ازمقدمۀ جلال الدین همائی بر التفهیم بیرونی ص قلو) ، ضباط. کسی که نامه ها و نوشته های اداری را در محلی نگاه میدارد تا هنگام نیازمندی بتوان به آسانی از آنها استفاده کرد. (لغات مصوبۀ فرهنگستان). متصدی بایگانی. متصدی آرشیو، خزانه دار. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). خزینه دار. (فرهنگ ضیاء). خازن. گنجور
لغت نامه دهخدا
(سِ)
عمل بیش ستان. اخذ بیش از حد:
با تو نمایند نهانیت را
کم دهی و بیش ستانیت را.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دَ)
منسوب بباب دستان. رجوع به باب دستان شود. (معجم البلدان) (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(مَ ءَ)
گرفتن باج. باج ستدن:
شاه بی شهر چون ستاند باج
شهر بی ده زبون شود ز خراج.
اوحدی.
... تاج بخش خسروان روی زمین، باج ستان سلطان روم و خاقان چین (شاه اسماعیل صفوی) . (حبیب السیر چ قدیم طهران ج 3 جزو 4 ص 322)
لغت نامه دهخدا
قدیم، کهن، عتیق، دیرینه، قدیمی:
بکوه اندرون مانده ای دیر گاهی
بسنگ اندرون بوده ای باستانی،
فرخی،
بدان خانه باستانی شدم
به هنجار چون آزمایشگری،
منوچهری،
بر آن وزن این شعر گفتم که گفته ست
ابوالشیص اعرابی باستانی،
منوچهری،
دلجویی کن که نیکوان را
دلجویی رسم باستانی است،
خاقانی،
لغت نامه دهخدا
(رَ)
باج گیرنده. عشار. ساعی. (دستوراللغه) :
باج ستان ملوک تاج ده انبیا
کز در او یافت عقل خط امان از عقاب.
خاقانی.
واو بخوبی ز روم باج ستان
بنکوئی ز چین خراج ستان.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دَ)
ابوالحسن علی بن حسن بن نصر بن خراسان بن عبداﷲ باب دستانی، فقیهی حنفی وفاضلی موثق بود و در صفر سال 368 هجری قمری در سمرقنددرگذشت. (از معجم البلدان). ابوالحسن علی بن حسن بن نصر بن خراسان بن عبدالله بن طلحه بن قیس بن ثعلبه بن مالک بن خویشان قیشی باب دستانی از مردم باب دستان یکی از محلات سمرقند بود که از فضلای ثقه بود و راستگوی و از فقهای صاحب رأی گرائیده بسوی دانش و حدیث و در سمرقند بسال 368 هجری قمری به ماه صفر رحلت کرد. (احوال و اشعار رودکی، نفیسی ج 1 س 453 بنقل از انساب سمعانی) ، نام مولای عایشه، نام پدر عبدالرحمن بن بابا یا باباه تابعی، نام پدر عبدالله بن بابا یا بابی یا بابیه تابعی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از جان ستانی
تصویر جان ستانی
عمل آنکه یاآنچه جان را می ستاند جان گیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باج ستان
تصویر باج ستان
کسی که باج گیرد آنکه خراج ستاند عشار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باج ستاندن
تصویر باج ستاندن
باج گرفتن باج ستدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بایستانی
تصویر بایستانی
باستانی، قدیم، کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاج ستان
تصویر تاج ستان
گیرنده تاج، پادشاه پیروز
فرهنگ لغت هوشیار
قدیمی کهن. یا آثار باستانی. آثار و ابنیه قدیمی و تاریخی اشیا عتیقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باستانی
تصویر باستانی
قدیمی، کهنه
فرهنگ فارسی معین
اسم اخاذ، باج بگیر، باج خواه، باجگیر، رشوه خوار، رشوه ستان، رشوه گیر
متضاد: باج ده، باج بده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دیرینه، عتیقه، قدیم، قدیمی، کهن، کهنه
متضاد: جدید، نوین
فرهنگ واژه مترادف متضاد